Blue & Grey
BTS
GENRE [اینترو: V, Jung Kook]
فرشته ی من کجاست؟
پایانِ یه روز خسته کننده
لطفا، یکی بیاد و من رو نجات بده
یه آه کشیدن از یه روز خسته کننده
فکر کنم همه خوشحال هستند
می تونی منو ببینی؟ چون من به رنگ آبی و خاکستری هستم
اون اشک هایی که توی آینه منعکس شدن یعنی اینکه
رنگ های من توی لبخند مخفی شدند، آبی و خاکستری
[ورس 1: SUGA]
واقعا نمیدونم که کجا رو اشتباه کردم
من با یه علامت سوال آبی توی ذهنم بزرگ شدم
شاید به همون خاطره که داشتم برای زندگیم می جنگیدم
ولی وقتی به عقب نگاه می کنم، همینجا مات و مبهوت می ایستم
اون سایه قدرتمند من رو می بلعد
اون علامت سوال هنوز هم آبیه
به خاطر اضطرابه یا افسردگی؟
آیا من فقط یه حیوانم که که افسوس می خوره
یا این خوده من هستم که از تنهایی متولد شدم؟
هنوز نمی دونم، این آبیِ وحشیِ آزاد
امیدوارم که خورده نشم، من راه خروج رو پیدا خواهم کرد
[کورس: Jin, Jung Kook, Jimin, V]
من فقط می خوام که خوشحال تر باشم
منو ذوب کن، سردمه
من دست هام رو بار ها وبارها دراز کرده ام
این اِکویِ صدا هیچ رنگی نداره
اوه، این زمین احساس خیلی سنگین تری رو میده
من دارم برای خودم تنهایی می خونم
من فقط می خوام که خوشحال تر باشم
من خیلی حریص شدم؟
[ پست-کورس: Jungkook & Jin, Jimin & V]
من هنوز قلبم رو احساس می کنم
تند تر نفس می کشم مثل موقعه ایی که
توی اون خیابان های سرد زمستانی راه رفتم
نگو که حالت خوبه
چون حالت خوب نیست
لطفا من رو ترک نکن، این خیلی دردآوره
[ورس 2: j-hope, RM]
اون جاده ایی که همیشه روش راه میرم و اون نور هایی که همیشه بهم میخورند
امروز ولی برام مثلِ یه صحنه ی ناآشنا به نظر میرسند
بهشون عادت کرده ام یا ازهم پاشیده ام؟
این تیکه ی فلز واقعا سنگینه
یه کرگدن خاکستری نزدیک میشه
من بدون اینکه حواسم باشه فقط همونجا می ایستم
توی این لحظه اصلا احساس خود همیشگی ام رو ندارم
من فقط -دیگه- نمی ترسم
من به خدایی که اسمش اعتقاده، اعتقادی ندارم
کلمه هایی مثل 'رنگ' منو دستپاچه می کنند
این منطقه ی وسیع خاکستری -برام- راحته
با صدها میلیون چهره ی خاکستری
پوقتی که باران میباره، من می رقصم
برای این شهر، توی دنیای خودمم
بنوش به سلامتیه
اون مه ایی که توی روز های آفتابیه
و همه ی خاک هایی که همیشه
توی روز های بارانی با من هستند
[کورس: Jung Kook, Jimin, V, Jin]
من فقط می خوام که خوشحال تر باشم
لطفا گرمای توی دست هام رو احساس کن
دستام سرد هستند، به همین دلیله که الان بیشتر بهت نیاز دارمr
اوه، این زمین احساس خیلی سنگین تری رو میده
من دارم برای خودم تنهایی می خونم
اگه توی آینده ایی بسیار دور بخندم
بهت خواهم گفت که خندیدم
[اَوت رو: V]
بعد از اینکه مخفیانه اون کلمه های شناور توی هوا رو با دستم گرفتم
حالا توی سپیده دم به خواب میرم، شب بخیر
فرشته ی من کجاست؟
پایانِ یه روز خسته کننده
لطفا، یکی بیاد و من رو نجات بده
یه آه کشیدن از یه روز خسته کننده
فکر کنم همه خوشحال هستند
می تونی منو ببینی؟ چون من به رنگ آبی و خاکستری هستم
اون اشک هایی که توی آینه منعکس شدن یعنی اینکه
رنگ های من توی لبخند مخفی شدند، آبی و خاکستری
[ورس 1: SUGA]
واقعا نمیدونم که کجا رو اشتباه کردم
من با یه علامت سوال آبی توی ذهنم بزرگ شدم
شاید به همون خاطره که داشتم برای زندگیم می جنگیدم
ولی وقتی به عقب نگاه می کنم، همینجا مات و مبهوت می ایستم
اون سایه قدرتمند من رو می بلعد
اون علامت سوال هنوز هم آبیه
به خاطر اضطرابه یا افسردگی؟
آیا من فقط یه حیوانم که که افسوس می خوره
یا این خوده من هستم که از تنهایی متولد شدم؟
هنوز نمی دونم، این آبیِ وحشیِ آزاد
امیدوارم که خورده نشم، من راه خروج رو پیدا خواهم کرد
[کورس: Jin, Jung Kook, Jimin, V]
من فقط می خوام که خوشحال تر باشم
منو ذوب کن، سردمه
من دست هام رو بار ها وبارها دراز کرده ام
این اِکویِ صدا هیچ رنگی نداره
اوه، این زمین احساس خیلی سنگین تری رو میده
من دارم برای خودم تنهایی می خونم
من فقط می خوام که خوشحال تر باشم
من خیلی حریص شدم؟
[ پست-کورس: Jungkook & Jin, Jimin & V]
من هنوز قلبم رو احساس می کنم
تند تر نفس می کشم مثل موقعه ایی که
توی اون خیابان های سرد زمستانی راه رفتم
نگو که حالت خوبه
چون حالت خوب نیست
لطفا من رو ترک نکن، این خیلی دردآوره
[ورس 2: j-hope, RM]
اون جاده ایی که همیشه روش راه میرم و اون نور هایی که همیشه بهم میخورند
امروز ولی برام مثلِ یه صحنه ی ناآشنا به نظر میرسند
بهشون عادت کرده ام یا ازهم پاشیده ام؟
این تیکه ی فلز واقعا سنگینه
یه کرگدن خاکستری نزدیک میشه
من بدون اینکه حواسم باشه فقط همونجا می ایستم
توی این لحظه اصلا احساس خود همیشگی ام رو ندارم
من فقط -دیگه- نمی ترسم
من به خدایی که اسمش اعتقاده، اعتقادی ندارم
کلمه هایی مثل 'رنگ' منو دستپاچه می کنند
این منطقه ی وسیع خاکستری -برام- راحته
با صدها میلیون چهره ی خاکستری
پوقتی که باران میباره، من می رقصم
برای این شهر، توی دنیای خودمم
بنوش به سلامتیه
اون مه ایی که توی روز های آفتابیه
و همه ی خاک هایی که همیشه
توی روز های بارانی با من هستند
[کورس: Jung Kook, Jimin, V, Jin]
من فقط می خوام که خوشحال تر باشم
لطفا گرمای توی دست هام رو احساس کن
دستام سرد هستند، به همین دلیله که الان بیشتر بهت نیاز دارمr
اوه، این زمین احساس خیلی سنگین تری رو میده
من دارم برای خودم تنهایی می خونم
اگه توی آینده ایی بسیار دور بخندم
بهت خواهم گفت که خندیدم
[اَوت رو: V]
بعد از اینکه مخفیانه اون کلمه های شناور توی هوا رو با دستم گرفتم
حالا توی سپیده دم به خواب میرم، شب بخیر
No comments:
Post a Comment